English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4474 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
Other Matches
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
retain U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
wedge U باگوه نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared U برای یدکی نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spare U برای یدکی نگاه داشتن
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
to have something at one's disposal U چیزی داشتن
to have something U چیزی داشتن
to have an appetite for something U اشتها به چیزی داشتن
to live through something U طاقت چیزی را داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
to take an i. in something U به چیزی دلبستگی داشتن
to have experience in something U آزمودگی در چیزی داشتن
To be used (accustomed) to something. U به چیزی عادت داشتن
to have something in reserve U چیزی درچنته داشتن
to havealiking for anything U ذوق چیزی را داشتن
to disagree [or be in disagreement] [on something/about something] U بر سر چیزی اختلاف داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
to believe in something U به چیزی اعتقاد داشتن
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
up to someone to do something <idiom> U مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
have something up one's sleeve <idiom> U چیزی سری نگه داشتن
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
To wish (long) for something. U آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
to be into somebody [something] <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
to purpose something U هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
to make of something U در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to have a limit [of up to something] U [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
nose around [about] <idiom> چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
glances U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
2مفعول
1nonconversation
1i go out with you
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com